

گرچه به دلایل مختلفی چون طولانی بودن راه قانونی طلاق، اعمال سلیقه شخصی قضات، مشاوره های مددکاری دادگاه و پیشنهاد ادامه زندگی، ریش سفیدی فامیل، نداشتن هیچ گونه حمایت مالی یا عاطفی، وابستگی عاطفی به همسر یا فرزندان، ترس از طلاق و مشکلات عرفی پس ازآن، وابستگی به امکانات مالی یا اجتماعی همسر و مسائلی از این دست، بسیاری از این زنان اولین مراجعه شان به پزشکی قانونی مستقیماً به طلاق منتهی نمی شود، اما فکر طلاق و احساس رسیدن به آخر خط، دغدغه مشترک همه زنانی است که به پزشکی قانونی مراجعه می کنند. متاسفانه آنچه از مشاهده و مصاحبه های نگارنده برداشت می شود، اولین مراجعه زنان به پرشکی قانونی اگر هم به طلاق ختم نشود و دوباره زندگی از سر گرفته شود، آخرین مراجعه شان هم نخواهد بود و آغاز راهی است که تازه پیدا کرده اند. مراجعه به پزشکی قانونی جهت گرفتن طول درمان و دیه به عنوان راهی برای تنبیه مردشان و تسکینی بر آلام جسمی و روحی. چرخه ای که انگار پایانی ندارد.
پزشکی قانونی، راهی برای اثبات ادعا
آنها که رفته اند، می دانند مراجعه یک راست به دادگاه خانواده برای شکایت از ضرب و شتم بی فایده است. زنی که مورد خشونت فیزیکی قرار گرفته است، ابتدا باید به کلانتری محل زندگیش برود. سپس با گرفتن نامه معرفی و با توجه به منطقه سکونت، به یکی از مراکز پزشکی قانونی در شمال، جنوب، شرق یا غرب شهر تهران مراجعه کند. با توجه به اینکه اولین مراجعه اش است یا مراجعه مجدد، مراحل قانونی اش را درپزشکی قانونی طی کند، نامه تایید پزشک را دریافت کرده و در نهایت با شکایت مکتوب و ضمیمیه نامه پزشکی قانونی و دیگر موارد مورد نیاز، به دادگاه خانواده مراجعه کند.
در واقع پزشکی قانونی، اصلی ترین راه اثبات ادعا برای مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و به طور کلی آسیب های فیزیکی است. گرچه جهت تشخیص بیماری های روانی، اعتیاد و… نیز دارای بخش های تخصصی گوناگون است. البته پر واضح است که پزشکی قانونی تنها می تواند به معاینه و مشاهده صدمات جسمی و فیزیکی قربانی بپردازد و مشاهده آسیب های روانی و تخریب عزت نفس و شخصیت انسانی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته، از توان و تخصصش خارج است و البته که از توان دیگران!
به دیوار هر کدام از مراکز، تابلویی جهت شرح مراحل و مدارک مورد نیاز نصب شده است که در ۲ بخش تنظیم شده؛ مراحل مراجعین بار اول/ مراحل مراجعین مجدد. مراحل مراجعین بار اول بدین شرح است:
۱٫ ارائه نامه مراجع قضایی و انتظامی، ثبت مشخصات فردی در فرم پذیرش
۲٫ پرداخت وجه و اخذ فیش و ارائه به حسابداری
۳٫ انجام عکس برداری از چهره و تکمیل پرونده
۴٫ معاینه توسط پزشک
۵٫ تایپ نامه و شماره گذاری و پست
۶٫ تحویل نامه
اما مراجعین مجدد، در دو مرحله باید راه متفاوتی را طی کنند، یکی در مرحله اول که به جای نامه مراجع قضایی و تکمیل فرم پذیرش، باید کارت ملی و کارت معاینه مجدد ارائه کنند و در مرحله سوم، که به جای عکس برداری، پرونده قبلیشان را باید از بایگانی گرفته و ثبت اداری کنند. همچنین به لحاظ زمان پذیرش، مراجعین بار اول تا ساعت ۱۱ شب و مراجعین مجدد تنها تا ساعت ۳ عصر می توانند به مراکز مراجعه کنند.
تجربه زنان از پزشکی قانونی
دخترک بسیار جوان است. خودش می گوید ۲۳ سال دارد و دانشجوی کارشناسی ارشد است. بار اول است مراجعه کرده و طلاق می خواهد. در جواب سوالم که برای چه مراجعه کرده ای؟ دستش را نشانم می دهد. از آرنج تا مچ دستش جای بریدگی و بخیه است. “وکیل گرفته ام. یک سال است ازدواج کرده ام و از دو ماه بعد ازدواج کتک هایش شروع شد. هر دفعه هم بدتر. وسایل خانه را پرت می کند. مشت و لگد. کمربند…دفعه اول است می آیم شکایت. یک ماه است به خانه پدرم رفته ام و حالا هم طلاق می خواهم. دفعه آخری دستم را با شیشه بریده است” و دستش را نشانم می دهد. همسرش ۲۶ ساله است. لیسانس دارد و در بازار کار می کند. سه سال با هم دوست بوده اند و هیچوقت متوجه پرخاشگری اش نشده. “با خانواده اش مشکلی ندارم. البته کمک خاصی هم نمی کنند یا نمی توانند بکنند! دوست هایش زندگیمان را به هم می زنند. دهن بین و رفیق باز است. فکر کنم جدیداً مواد هم مصرف می کند که وحشی تر شده است!” می گوید: “دیگر نمی خواهم ببینمش. وکیل گرفتم و دنبال طلاق غیابی هستم.”
زن پایش را گچ گرفته است و چند دقیقه یکبار به پذیرش مراجعه می کند و می گوید نمی تواند زیاد منتظر بماند و معطل شود. پیشنهاد می کنم بخاطر پایش بنشیند، و سرِ درد و دلش باز می شود. “نمی توانم بنشینم. پایم که خوب است! در گچ است و دردی ندارد. مهره های کمرم آسیب دیده و نشستن برایم سم است و دردی کشنده دارد.” ۳۳ ساله است و لیسانس دارد و خانه دار است. در حین ضرب و شتم توسط همسرش از پله ها پرت شده است و هم پایش شکسته و هم کمرش آسیب دیده. سنگینی گچ پایش هم مزید بر علت شده و امانش را بریده است. برای کمرش باید استراحت مطلق کند که بجایش سرگردانِ پزشکی قانونی و کلانتری و دادگاه شده. “از ترس جانم این بار آمدم شکایت. ۱۰ سال است ازدواج کرده ام و یک پسر ۷ ساله دارم. بخاطر او تا حالا صبر کرده ام. از سال اول ازدواج کتک خورده ام. شکاک و بددل است و به همه کس شک دارد. خانواده اش هم حق را به او می دهند و مادر و خواهرانش مرتب تحریکش می کنند. همه می گفتند درست می شود. صبر کن. فایده که نداشته هیچ، بدتر هم شده است. یکبار رفتم کلانتری و نامه گرفتم برای اینجا، تا فهمید، آمد دنبالم و برد خانه و به قصد کشت کتکم زد. از ترسم این بار آمدم خانه مادرم. پدرم فوت کرده و شغل و درآمدی ندارم که از پسرم نگهداری کنم. فقط طلاق می خواهم و نمی دانم از عهده نگهداری پسرم بر می آیم یا نه…” همسرش ۳۸ ساله، مهندس و کارمند شرکتی خصوصی است. یکی از فامیل هایشان معرف ازدواجشان بوده و مرد از آشناهای دورشان محسوب می شود.
دختر دیگری همراه با مادرش آمده و کارشان تمام شده است. در حال خروج از مرکز همراهشان می شوم. “دختر بیچاره ام ۵ ماه است ازدواج کرده. عین ۵ ماه کتک خورده و فحش شنیده و صدایش درنیامده است. حالا تازه فهمیدیم هر چه روز اول خانوده اش گفتند دروغ بوده و مردک بیکار و معتاد است.” دخترک ۲۲ سال دارد. دانشجوست و بی صدا اشک می ریزد. پسر را همسایه شان معرفی کرده است و ۲ سال نامزد بوده اند. خودش می گوید طلاق نمی خواهم. می ترسم از بعدش. شاید عوض شود…”روز اول گفتند پدرش کارخانه دار است و پسرش هم پیشش کار می گند. بعد عروسی فهمیدم مدت هاست پدرش ورشکست شده و نه تنها شوهرم شغلی ندارد، بلکه حالا فهمیده ام مواد هم مصرف می کند. دو روز بعد ازدواج اولین کتک را زد. جرات نداشتم به کسی بگویم. با هر چیزی که مخالفت می کردم یا اعتراضی به دیر آمدنش داشتم، مثل دیوانه ها فریاد می زد، به خودم و خانواده ام فحش می داد و با مشت و لگد به جانم می افتاد. از آبروریزی و فامیل و همسایه ها می ترسیدم. اما دفعه آخر یک طرف صورتم چنان از سیلی هایش کبود شده بود که نتوانستم از خانواده ام پنهان کنم. حالا هم ۲ هفته است به خواست خانواده ام به خانه پدرم رفته ام و برای طلاق اقدام کرده ام. اما دلم راضی به طلاق نیست…” پسر ۳۰ ساله است و فوق لیسانس دارد. گرچه مادرِ دختر می گوید آن هم دروغ است و بعید نیست دیپلمه باشد!
گوشه حیاط زنی زیر آفتاب قدم می زند و منتظر است. فکر می کنم به عنوان همراه کسی آمده. خودش می گوید آمده طول درمان بگیرد . “شوهرم پرخاشگر و عصبی است. هم من و هم بچه ها را کتک می زند. دفعه دوم است می آیم. دفعه پیش پرده یک گوشم پاره شده بود و می توانستم پی اش را بگیرم و دنبال طلاق بروم. اما خانواده اش نگداشتند. رفتند و آمدند. قول دادند و راضی ام کردند. پریشب آنقدر کتکم زد که بی هوش شدم. از آن شب سرگیجه دارم و می ترسم بلایی سرم آورده باشم. اطرافیان می گویند باید جدا شوی. خانواده ام شهرستان هستند و خبر ندارند. اما دلم برای بچه هایم می سوزد. ۲ تا بچه ۶ و ۸ ساله دارم. دلم برایشان می سوزد. نمی خواهم از داشتن پدر محروم شوند. چون شوهرم هم می گوید طلاق بگیری بچه ها را نمی دهم…” ۴۰ ساله است. با همسرش همسن است و هر دو فوق لیسانس دارند و در آزمایشگاهی کار می کنند. ۱۰ سال است ازدواج کرده و در محل کار با شوهرش آشنا شده. می گوید خانواده شوهرش خوب هستند اما شوهرش به حرف هیچکس گوش نمی دهد.
دو زن جوان همراه با دخترکی ۴- ۵ ساله روی صندلی ها نشسته اند و با هم حرف می زنند. از علت حضورشان می پرسم. دختر جوان تر می گوید برای گرفتن شکایت آمده ام. “شوهرم کتکم می زند. زن باز و دخترباز است. هیز و هرزه است. تا هم حرفی بزنم می گوید من توهم دارم. بیمارم و اینها همه تصورات من است و بعدش هم فحش و کتک. بارها مچش را گرفته ام و بعدش هم کتک مفصلی خورده ام. تا حالا هم بخاطر دخترم و اینکه خودم انتخابش کرده بودم، نیامدم برای طلاق. دفعه اولم است می آیم اینجا. اما حالا رفتم پیش مشاور و گفته این آدم درست نمی شود و این زندگی برای بچه ات هم خطرناک است. باید طلاق بگیرم. به خانواده ام هنوز نگفته ام.” ۲۸ سال دارد و ۶ سال است ازدواج کرده و یک سال قبل از ازدواج با هم دوست بوده اند. خودش و همسرش هر دو لیسانس دارند. شوهرش ۳۲ ساله و دارای شغل آزاد است. می گوید: “همراه با دوستم دنبال طلاق هستم و وکیل گرفته ام. نمی خواهم خانواده ام بفهمند. دنبال کار می گردم و مهریه ام را هم به اجرا گذاشته ام. تازه به دوران رسیده است و فکر می کند چون وضعش خوب شده باید خانم بازی و دختربازی کند. دست بزن هم که دارد. قبلاً دست چپم و دماغم را یک بار شکسته و این بار هم زانوی بار راستم شدیداً ضرب دیده و تمام تنم جای کوفتگی و کبودی است. باید زودتر از اینها می آمدم. خانواده اش هم هیچ کمکی نمی کنند و می گویند همین است که می خواستی…”
چرخه ای بی پایان؛ پیشگیری بهتر از درمان
ضرب و شتم و خشونت فیزیکی، غیرانسانی ترین و مغضوب ترین کارها به لحاظ شرعی، عرفی و قانونی است. کتک زدن یک انسان رفتاری است که تنها ناشی از عدم تعادل روانی و یا فرهنگ و تربیت نامناسب فرد می تواند باشد. حتی مشاهده آثار این ضرب و شتم ها نیز دلخراش و دلهره آور است. دیدن زنانی که از انسانی که همسرشان بوده و روزی با یکدیگر پیمان وفاداری و محبت بسته اند، کتک خورده اند و مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند، بسیار تاثر برانگیز است. به طور کلی خشونت های خانگی، دقیقاً به همین دلیل که فرد خاطی معمولاً از نزدیک ترین و صمیمی ترین اشخاص نزدیک به قربانی است، دارای تاثیر منفی بیشتر، صدمات و آسیب های ماندگارتری روی زنان است. از طرف دیگر، قربانی معمولاً پناه و حمایت دیگری ندارد و از طرف کسانی مورد خشونت قرار گرفته است که پناهگاهش بوده اند.
و مسئله قابل توجه دیگر، دورِ باطل خشونت های خانگی و ضرب و شتم زنان است که در اکثریت مواقع پایانی ندارد. تجربه زیسته زنان نشان می دهد، مردانی که به هر دلیلی پرخاشگری و خشونت جزء عادات رفتاریشان محسوب می شود، بدون اینکه خود دارای عزمی جدی برای اصلاح خویش و مراجعه به مشاور باشند، تغییر نمی کنند. گرچه در پایان هر بار ضرب و شتم، دچار ندامت و اظهار پشیمانی می شوند و سعی می کنند با ابراز محبت، کرده خویش را جبران کنند، اما مدتی بعد با خشمی دوباره، همان رفتارها را از خود بروز می دهند. به همین علت، پرواضح است برای کاهش خشونت و تلطیف فضای جامعه و خانواده، پیشگیری بر درمان نه تنها مقدم است، بلکه راهکار اصلی و واجب به شمار می آید.
تحقیقات نشان می دهد، تنها درصد کمی از مردان، به دلیل مشکلات روان پریشی دست به خشونت می زنند. پرخاشگری، بیش از هر موضوع دیگری یک رفتار تربیتی و آموزشی است که در فردِ خشن به عنوان یک سبک زندگی نهادینه شده است. به همین دلیل، با آموزش های کودکی و تربیت صحیح کودکان و به خصوص پسران، می توان از وقوع آن در آینده تا حد قابل توجهی جلوگیری کرد و اصل پیشگیری را رعایت نمود.از طرف دیگر، بحث درمان است که به نظر می رسد با برگزاری کلاس های آموزشی در مورد مهارت های زندگی، ارائه راه های کنترل خشم، راهکارهای حل مسئله و تعارض میان زوجین و چگونگی گذر از بحران زناشویی، هم می توان آمادگی های لازم برای زندگی مشترک را به افراد داد و هم در جهت اصلاح عادات رفتاری شخص پرخاشگر اقدام کرد.
انتهای پیام/