
جنگ ارادهها و جریان تحریم
محمد صالح جوکار
«جریان تحریف» و ارتباط آن با «جریان تحریم» که در سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسب روز عید سعید قربان به آن اشاره شد، شامل نکات و لطایف فراوانی است. جریان تحریف، زیر مجموعهها و بخشهای مختلفی دارد که عمدهترین نحله آن، اساساً به توان داخلی و حفظ مؤلفههای عزت و اقتدار کشور با تکیه بر شاخصههای درونی بهویژه در بخش اقتصاد و معیشت اعتقادی ندارد.
از نظر این عده، تنها راه برونرفت از وضعیت کنونی، کوتاه آمدن در برابر ابرقدرتها و مذاکره با آنها بهمنظور خلاص شدن از وضعیت فعلی است. به عبارت سادهتر، نهفقط مذاکره، بلکه واگذاری امتیازات بیشتر برای نرم کردن دشمن را لازم و ضروری میدانند. این خودباختگی و عدم باور به داشتههای ملی ضربات بعضاً سنگینی به کشور وارد کرده ولی درعینحال، طرفداران چنین تفکری، خود را خادم و خدمتگزار کشور و ملت میدانند! حقیقت اما این است که نادیده گرفتن و بیاعتنایی به پتانسیلهای بسیار فراوان داخلی، باعث اثربخشی تحریمها و تهدیدات حریف شده و آوردهای جز تضعیف منافع ملی نداشته است.
علاوه بر روابط دیپلماتیک، از زاویه روانشناختی نیز چنانچه آمریکا یا هر کشور بدخواه دیگری به این جمعبندی برسد که جمهوری اسلامی مایل به توافق است و از سوی دیگر، علیالدوام از اثربخشی تحریمها و کمبود منابع مالی کشور سخن به میان آورده شود، طبعاً برای تشدید فشارها و تنگتر کردن حلقه محاصره تشویق خواهد شد. در این میان، هدف واشنگتن در ادوار مختلف علیه ایران یکسان و روشها متفاوت بودهاند.
به بیان دیگر، تکنیک تضعیف جمهوری اسلامی با هر شیوهای ازجمله تحریم، لایتغیر بوده و تاکتیکها در هر دورهای متناسب با شرایط تغییر کردهاند؛ بهاینترتیب که دموکراتها از شیوه فریب و وعده و جمهوری خواهان بر تاکتیک ارعاب و تهدید بهره جستهاند. «ریچارد نفیو»، معمار تحریمهای جمهوری اسلامی در دولت اوباما، در کتاب خود با عنوان «هنر تحریمها» مینویسد؛ «سیاست تعامل که از سوی دولت اوباما اتخاذ شد، جزو بخشهای مهم راهبرد تحریم بود و سیاست و تلاشهای دوران بوش برای مخفیانه جلوه دادن برنامه هستهای ایران و متناقض بودن آن با تعهدات این کشور در زمینه عدم اشاعه نیز میتوانست بخشی از همین راهبرد باشد.»
از این رو، شاهبیت تفکر این جریان، تسلیم شدن برای جلب نظر حریف است که قاعدتاً، دشمن را به افزایش مطالبات خود و ضربه زدن مضاعف به کشورمان تشویق میکند. از باب مثال، اوج کمپین فشار حداکثری در سال گذشته، زمانی بود که تحرکات دریایی و هوایی آمریکا در خلیجفارس شدت یافت و منجر به ترور سردار سلیمانی شد. پیش از عملیات ناجوانمردانه آمریکا علیه فرمانده شهید سپاه قدس، زمزمههایی از سوی برخی مطرح میشد که ترامپ در بدترین شرایط موجود است و حالا که بارها تکرار کرده بدون پیششرط حاضر به مذاکره است، فرصت خوبی است که از نیاز او به مذاکره استفاده کرده و پرونده اختلافات تهران-واشنگتن را ببندیم. حتی این جماعت، نیروهای انقلابی را از پاسخ به گستاخی آمریکا بر حذر داشته و عنوان میکردند که اکنون زمان این کار نیست!
بخش دیگر جریان تحریف، هر چند که در ظاهر از فعالسازی حداکثری توان داخلی، استفاده از جوانان متخصص و متعهد و منابع عظیم ملی دم میزند اما در عمل، گامهای مؤثر و اقدامات عملی در این راستا برنمیدارد و به غرب دلبسته است. این بخش از جریان مذکور، عملاً در مسیر طراحی منظومه دشمنان جمهوری اسلامی حرکت کرده و با ناامید کردن جامعه از آیندهای روشن، رسماً در پازل آمریکا و شرکایش بازی میکنند.
در بیان دلایل همنوایی تحریفکنندگان واقعیتهای کشور با تئوریسینها و طراحان ضدایرانی ساکن در کاخ سفید، ذکر این نکته ضروری است که در داخل، برخی بر این رویکرد خسارتبار اصرار دارند چراکه عدول از آن را شکست و ناکارآمدی خود میدانند. غافل از اینکه مذاکره با قدرتهای بزرگ از روز اول بر این اساس پایهگذاری شد که تحریمهای ظالمانه از بین بروند.
با اثبات بیفایده بودن مذاکره و تمدید و تشدید تحریمها، وادادگان جنگ ارادهها، هدف مذاکرات را وارونه جلوه داده و آن را اثبات حقانیت جمهوری اسلامی توصیف کردند. بعدها نیز ایجاد اختلاف بین آمریکا و اروپا را نیز به سیاهه دستاوردهای خود افزودند! این در حالی است که شراکت راهبردی آمریکا و اروپا گسستنی نیست و قریب بهاتفاق تئوریسینهای غربی بر این باورند که دوره ریاست جمهوری ترامپ را باید از نظام حاکم بر آمریکا جدا کرد و آن را بهپای تاریخ اتحاد واشنگتن و
بروکسل ننوشت.
علاوه بر این، علاقهمندان به بزک آمریکا و تحریف حقایق مشمئزکننده این کشور عامدانه از این حقیقت غفلت میکنند که مقامات کاخ سفید و هر مسئول حکومتی این کشور، نیاز مبرم خود به مذاکره با ایران را پنهان میکنند چون جمهوری اسلامی دست برتر را در منطقه در اختیار دارد. اساساً هیچ مشکلی بدون مساعدت و همراهی کشورمان در منطقه حل نخواهد شد و به این اعتبار که گزینه نظامی هزینههای جبرانناپذیری برای واشنگتن به همراه دارد، درنتیجه چارهای جز فشار آوردن به کشورمان برای بازگشت به میز مذاکره و تحمیل خواستههای خود ندارند. در عراق، یمن، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و … نقش ایران و پیشتازی راهبرد جمهوری اسلامی غیرقابلتردید است و آمریکا برای حفظ موقعیت خود در غرب آسیا بهشدت محتاج گفتگو با ایران است، در غیر اینصورت باید شاهد رشد فزاینده تهدیدات علیه
منافعش باشد.
این موارد و نظایر فراوان آن نشاندهنده آن، امتیازات برجستهای هستند که جمهوری اسلامی در اختیار دارد و نه آمریکا بلکه هر ابرقدرت دیگری را نیازمند تعامل با کشورمان کرده است. از این زاویه اگر به نحوه تعامل ایران و غرب نگاه کنیم، اروپا و آمریکا هستند که باید نظر کشورمان را جلب کنند و معکوس کردن این رابطه، اگر غفلت نباشد، قطعاً خیانت است.
و بالاخره اینکه طرح مسائل انحرافی که نتیجهای جز تضعیف عزم و اراده ملی ندارد، چیزی جز فریب و دغلکاری نیست. باید بدون فوت وقت، عیوب ساختاری در بخشهای اقتصادی، اداری، سیاسی و … شجاعانهترمیم شده و با مدیران جهادی و انقلابی برخوردار از انگیزههای قوی، قاطعانه به مصاف مشکلات و ریشههای آنها رفت.
از نظر این عده، تنها راه برونرفت از وضعیت کنونی، کوتاه آمدن در برابر ابرقدرتها و مذاکره با آنها بهمنظور خلاص شدن از وضعیت فعلی است. به عبارت سادهتر، نهفقط مذاکره، بلکه واگذاری امتیازات بیشتر برای نرم کردن دشمن را لازم و ضروری میدانند. این خودباختگی و عدم باور به داشتههای ملی ضربات بعضاً سنگینی به کشور وارد کرده ولی درعینحال، طرفداران چنین تفکری، خود را خادم و خدمتگزار کشور و ملت میدانند! حقیقت اما این است که نادیده گرفتن و بیاعتنایی به پتانسیلهای بسیار فراوان داخلی، باعث اثربخشی تحریمها و تهدیدات حریف شده و آوردهای جز تضعیف منافع ملی نداشته است.
علاوه بر روابط دیپلماتیک، از زاویه روانشناختی نیز چنانچه آمریکا یا هر کشور بدخواه دیگری به این جمعبندی برسد که جمهوری اسلامی مایل به توافق است و از سوی دیگر، علیالدوام از اثربخشی تحریمها و کمبود منابع مالی کشور سخن به میان آورده شود، طبعاً برای تشدید فشارها و تنگتر کردن حلقه محاصره تشویق خواهد شد. در این میان، هدف واشنگتن در ادوار مختلف علیه ایران یکسان و روشها متفاوت بودهاند.
به بیان دیگر، تکنیک تضعیف جمهوری اسلامی با هر شیوهای ازجمله تحریم، لایتغیر بوده و تاکتیکها در هر دورهای متناسب با شرایط تغییر کردهاند؛ بهاینترتیب که دموکراتها از شیوه فریب و وعده و جمهوری خواهان بر تاکتیک ارعاب و تهدید بهره جستهاند. «ریچارد نفیو»، معمار تحریمهای جمهوری اسلامی در دولت اوباما، در کتاب خود با عنوان «هنر تحریمها» مینویسد؛ «سیاست تعامل که از سوی دولت اوباما اتخاذ شد، جزو بخشهای مهم راهبرد تحریم بود و سیاست و تلاشهای دوران بوش برای مخفیانه جلوه دادن برنامه هستهای ایران و متناقض بودن آن با تعهدات این کشور در زمینه عدم اشاعه نیز میتوانست بخشی از همین راهبرد باشد.»
از این رو، شاهبیت تفکر این جریان، تسلیم شدن برای جلب نظر حریف است که قاعدتاً، دشمن را به افزایش مطالبات خود و ضربه زدن مضاعف به کشورمان تشویق میکند. از باب مثال، اوج کمپین فشار حداکثری در سال گذشته، زمانی بود که تحرکات دریایی و هوایی آمریکا در خلیجفارس شدت یافت و منجر به ترور سردار سلیمانی شد. پیش از عملیات ناجوانمردانه آمریکا علیه فرمانده شهید سپاه قدس، زمزمههایی از سوی برخی مطرح میشد که ترامپ در بدترین شرایط موجود است و حالا که بارها تکرار کرده بدون پیششرط حاضر به مذاکره است، فرصت خوبی است که از نیاز او به مذاکره استفاده کرده و پرونده اختلافات تهران-واشنگتن را ببندیم. حتی این جماعت، نیروهای انقلابی را از پاسخ به گستاخی آمریکا بر حذر داشته و عنوان میکردند که اکنون زمان این کار نیست!
بخش دیگر جریان تحریف، هر چند که در ظاهر از فعالسازی حداکثری توان داخلی، استفاده از جوانان متخصص و متعهد و منابع عظیم ملی دم میزند اما در عمل، گامهای مؤثر و اقدامات عملی در این راستا برنمیدارد و به غرب دلبسته است. این بخش از جریان مذکور، عملاً در مسیر طراحی منظومه دشمنان جمهوری اسلامی حرکت کرده و با ناامید کردن جامعه از آیندهای روشن، رسماً در پازل آمریکا و شرکایش بازی میکنند.
در بیان دلایل همنوایی تحریفکنندگان واقعیتهای کشور با تئوریسینها و طراحان ضدایرانی ساکن در کاخ سفید، ذکر این نکته ضروری است که در داخل، برخی بر این رویکرد خسارتبار اصرار دارند چراکه عدول از آن را شکست و ناکارآمدی خود میدانند. غافل از اینکه مذاکره با قدرتهای بزرگ از روز اول بر این اساس پایهگذاری شد که تحریمهای ظالمانه از بین بروند.
با اثبات بیفایده بودن مذاکره و تمدید و تشدید تحریمها، وادادگان جنگ ارادهها، هدف مذاکرات را وارونه جلوه داده و آن را اثبات حقانیت جمهوری اسلامی توصیف کردند. بعدها نیز ایجاد اختلاف بین آمریکا و اروپا را نیز به سیاهه دستاوردهای خود افزودند! این در حالی است که شراکت راهبردی آمریکا و اروپا گسستنی نیست و قریب بهاتفاق تئوریسینهای غربی بر این باورند که دوره ریاست جمهوری ترامپ را باید از نظام حاکم بر آمریکا جدا کرد و آن را بهپای تاریخ اتحاد واشنگتن و
بروکسل ننوشت.
علاوه بر این، علاقهمندان به بزک آمریکا و تحریف حقایق مشمئزکننده این کشور عامدانه از این حقیقت غفلت میکنند که مقامات کاخ سفید و هر مسئول حکومتی این کشور، نیاز مبرم خود به مذاکره با ایران را پنهان میکنند چون جمهوری اسلامی دست برتر را در منطقه در اختیار دارد. اساساً هیچ مشکلی بدون مساعدت و همراهی کشورمان در منطقه حل نخواهد شد و به این اعتبار که گزینه نظامی هزینههای جبرانناپذیری برای واشنگتن به همراه دارد، درنتیجه چارهای جز فشار آوردن به کشورمان برای بازگشت به میز مذاکره و تحمیل خواستههای خود ندارند. در عراق، یمن، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و … نقش ایران و پیشتازی راهبرد جمهوری اسلامی غیرقابلتردید است و آمریکا برای حفظ موقعیت خود در غرب آسیا بهشدت محتاج گفتگو با ایران است، در غیر اینصورت باید شاهد رشد فزاینده تهدیدات علیه
منافعش باشد.
این موارد و نظایر فراوان آن نشاندهنده آن، امتیازات برجستهای هستند که جمهوری اسلامی در اختیار دارد و نه آمریکا بلکه هر ابرقدرت دیگری را نیازمند تعامل با کشورمان کرده است. از این زاویه اگر به نحوه تعامل ایران و غرب نگاه کنیم، اروپا و آمریکا هستند که باید نظر کشورمان را جلب کنند و معکوس کردن این رابطه، اگر غفلت نباشد، قطعاً خیانت است.
و بالاخره اینکه طرح مسائل انحرافی که نتیجهای جز تضعیف عزم و اراده ملی ندارد، چیزی جز فریب و دغلکاری نیست. باید بدون فوت وقت، عیوب ساختاری در بخشهای اقتصادی، اداری، سیاسی و … شجاعانهترمیم شده و با مدیران جهادی و انقلابی برخوردار از انگیزههای قوی، قاطعانه به مصاف مشکلات و ریشههای آنها رفت.
حمایت