
ایقاعات با یک اراده واقع میشوند و مانند قراردادها همان اثری را دارند که شخص انجامدهنده درنظر داشته است. مثلا مردی که همسر خود را طلاق میدهد، درواقع خواستهاش انحلال رابطهی زناشویی و نکاح بوده است و با طلاق خواستهی وی محقق میشود؛ بنابراین با توجه به تعاریف فوق مهمترین تفاوت عقد (قرارداد) و ایقاع آن است که در عقد به تراضی حداقل دو نفر احتیاج است، درحالی که ایقاع با ارادهی یک طرف محقق میشود. بنابراین، برای آنکه عقد اجارهای محقق شود حتما باید دو طرف (مؤجر و مستأجر) وجود داشته باشند و رضایت هر دو به وقوع عقد اعلام شود. هیچگاه یک نفر نمیتواند بهتنهایی و بدون رضایت طرف دیگر خانهی خود را به او اجاره دهد و برای اینکه اجاره بهنحو صحیحی واقع شود، حتما باید رضایت طرف دیگر نیز اخذ گردد. درحالی که این مسئله درخصوص طلاق صادق نیست. مرد میتواند همسر خود را بدون آنکه رضایتش را کسب کند طلاق بدهد. به عبارت دیگر، برای وقوع طلاق نیازی به رضایت زن نیست و مرد بهتنهایی میتواند این عمل حقوقی را انجام دهد.
از توضیحات فوق مشخص است که ایقاع عملی ارادی است و به ایجاد یا اسقاط حق (از بین بردن حق) یا تغییر موقعیتهای حقوقی منجر میشود. درواقع ایقاع هم مثل قرارداد اثر حقوقی دارد.
لازم به ذکر است که ایقاع هرچند با یک اراده محقق میشود، ولی باید اعلان شود، چراکه حقوق به رویدادهای اجتماعی میپردازد و شخص نیز باید بهنحوی ارادهی خود را اعلام کند. مثلا در فسخ قرارداد، شخصی که قرارداد را فسخ میکند باید به طرف مقابل فسخ را اطلاع دهد.
طلاق، فسخ، رجوع (بازگشت مرد به همسر مطلقهی خود در طلاق رجعی)، ابرا (بری کردن دیگری و گذشتن از بعضی از حقوق خود) ازجمله مصادیق ایقاع هستند که با ارادهی فاعل آن به وجود میآیند، اثر میکنند و اثرشان باقی میماند.