
اطرافیان بیمار از آنجا که کلافه و خسته میشوند، سعی میکنند داروهای آنها را به شکلی به خوردشان بدهند، اما این شیوه قابل ادامه نیست و در صورتی که بیمار متوجه شود، شک و بیاعتمادی او بیشتر میشود. یگانه راه درمان شک و سوءظن، درمان تخصصی رواندرمانی است تا ریشههای بدبینی، احساس حقارت، احساس ناامنی و بیکفایتی بیمار شناسایی و با حوصله و در زمانی نسبتاً طولانی درمان شود.
در این فرآیند ممکن است استفاده از دارو هم لازم باشد. از آنجا که افراد شکاک علاقهای به ارتباط با دیگران ندارند و در صورت ایجاد رابطه، شور و احساسی از خود نشان نمیدهند و بیشتر به دنبال تنهایی و گوشهنشینی هستند.. راهحلهای درمان بیاعتمادی شاید یکی از راههای اولیه برای شروع درمان، تشویق آنها بهنوشتن، موسیقی، نقاشی یا هر هنر دیگری باشد که در ابتدای امر نیازی به تماس مستقیم با دیگران ندارند. بیمار از این طریق میتواند احساسات، ترسها، نگرانیها و عقدههای خود را بیرون بریزد، بیآن که به کسی صدمه بزند.
از سوی دیگر این نوع رواندرمانی فردی معمولاً یگانه روشی است که این نوع بیماران میتوانند تحمل کنند. هنر قادر است احساسات بیمار را برانگیزد و بهتدریج در او شور و شوق پدید بیاورد. مرحله دوم شناخت اعضای خانواده بیمار از مشکل اوست که موجب میشود بهتر بتوانند او را تحمل کنند. توقع تحمل چنین بیماری آزاردهندهای از سوی دیگرانی که خبر از وضع بیمار ندارند، توقع بیجایی است، اما اگر اعضای خانواده به درستی توجیه شوند و در جریان این بیماری و عواقب شوم آن قرار بگیرند و حقیقتاً باور کنند که فرد شکاک و بیاعتماد به دیگران، بیمار است، به طور قطع بهتر میتوانند به او کمک کنند.
پس از آن که بیمار بهتدریج ارتباط با خود و جهان پیرامون خود را درک کرد و به مرحلهای رسید که میشود او را کم و بیش تحمل کرد، حالا میتوان با حوصله و کمکم مهارتهای اجتماعی از قبیل ارتباط سالم با دیگران را شروع کرد.